تــو زنها را نمیشناسی...
آنها یک حافظه عجیب برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند
هیچکدام از حرفهایت یادشان نمیرود
حتی میتوانی تشریح لحظهای را که با یک جمله ات دلشان شکست با جزییات دقیق، دو سال بعد از دهانشان بشنوی...
وعدهها و قولهایت را طوری یادشان میماند که هیچ رقمه نتوانی زیرش بزنی...
ساعت و روز دقیق اولین دوستت دارم گفتنت
لباسی که در اولین قرار ملاقاتتان به تن داشتی
لرزش انگشتانت وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی
حالت چشمهایت وقتی اولین دروغ را از تو شنیدند...
حتی به راحتی میتوانند بگویند فلان دروغ را فلان روز گفتهای و واقعیت ماجرا را از خودت بهتر توضیح میدهند...
میدانی زنها موجوداتی هستند که در عمق رابطه شنا میکنند.
#سیمین_بهبهانی
اسمش را گذاشتهام، جانِ دل!
یعنی هم جان است و هم دل
کارِ ما از عشق گذشته، یعنی هنوز برای احساسمان اسمیپیدا نشده، عجالتاً "مالِ هم دیگر" صدایمان کنید!
.
چقدر این نوشته رو دوست دارم 😍
وقتی دوريم
همه چيز يه جور ديگست!!
نميشه رفت تا دمِ درِ خونش
ديدش و برگشت...
نميشه قرارِ صبحونه فردا رو
گذاشت!!
نميشه گفت:
فردا ميايی بريم تا بازار؟!
نميشه رفت...
نميشه!!
وقتی دوريم
یه چيزای معمولی ديگه اونقدر
رويايی ميشن كه يهو فكر میكنی
وقتی نزديك بود خيلی خوب بود!!
معمولی نبود...
" دور نشين الهی از هم"
یه شبایی هم هست حالت خوبه،اصن هیچی نشدهها یه هو دلت میگیره...بی دلیل!
بعد هی میخوای علت این حالتو پیدا کنی ولی هیچی پیدا نمیکنی!
این لحظه خیلی بده...
میدونی،وقتی دلیل حال بدتو میدونی میتونی یه کاری کنی ولی وقتی ندونی چته هیچ کاری از دستت بر نمیاد....
و تلخ ترین قسمت داستان اونجاست که خودت نتونی واسه خودت کاری کنی!:)
خودت نتونی خودتو درک کنی!
بعد تازه یادت میوفته فقط یه نفرو میخوای تو این لحظه تا آروم شی ولی اونم الان نیس!
خیلی لحظه گنگیه!
این روزا باز زیاد خوب نیستم انگار تو دلم غوغایی هست که فقط خودم از درونش خبر دارم
انگار هیچی لذت نداره برم یه حس عجیبی درونم هست که خودمم نمیفهمم این حس رو
هیچ نمیدونم دلم تنهایی میخواد هیچ نمیدونم دلم یه عشق و عاشقی ناتموم میخواد هیچ خودمم نمیدونم این قلب چه مرگشه فقط میدونم با هیچی خوب نمیشه
انگار قلبم سردرگم شده وای ک چقدر این حالت بدترین حالت ممکن یه ادم
که ندونه چی حالشو خوب میکنه
ای خدا
یه شبایی هست...من اگر مرد بودم ؛ دست زنی را میگرفتم ، پا به پایش فصلها را قدم میزدم و برایش از عشق و دلدادگی میگفتم تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد !
شما زنها را نمیشناسید ؛ زنها ترسواند، زنها از همه چیز میترسند ! از تنهایی، از دلتنگی، از دیروز ، از فردا ، از زشت شدن ، از دیده نشدن، از جایگزین شدن، از تکراری شدن، از پیر شدن، از دوست داشته نشدن ...
کافیست فقط حریم بازوانتان راست بگوید. کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشید ...
عشق ورزیدن و عاشق کردن ، هنر مردانهایست. وقتی زنها شروع میکنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم میخورد !
-سیمین_بهبهانی
سلام چند روز دل و دماغ نوشتن ندارم الاننم نداشتم ولی دلم نیومد میلاد پیامبر رو تبریک نگم و تو این همه مشکلات و غم و غصهها تبریک عید نداشته باشیم امیدوارم به حرمت و برکت این شب عزیز هرچه زودتر این بیماری و مشکلات برن تا حال دل همه خوب بشه
عیدتون مبارک
پیج شخصی من در اینستاگراماز لحاظ روحی احتیاج دارم به یکی که بهم زنگ بزنه بگه حاضر شو میخوام بیام دنبالت
من حاضر شمو اون بیاد و دستمو بگیره و کنار هم سوار بر ماشین بریم یه جای دور ک هیشکی نباشه من باشمو خودش و او نقدر برام از عشقش بهم بگه که من دلم ضعف بره براش و بهش بگم منم همینطور عشقم
از لحاظ روحی نیاز دارم که دستم تو دستای یار باشه و باهم تو جنگل پاییزی قدم بزنیم و اون در آغوش بگیره و من فریاد بزنم عاشقتم عشقم
من نیاز دارم از لحاظ روحی.... 
کتابهای مقدس(قرآن ): حفظ و حراست آیات قرآن با چه کسی بوده است.بايد یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که تو را به وقتهایی که میداند خوب نیستی و حوصله نداری بخنداند و امیدوار کند و حواست را پرت کند و به یادت بیاورد که هر چقدر هم که اوضاع بد است اما یکی یکجایی هست که هنوز دوستت دارد... باید یکی باشد که ببینی که چقدر برایش مهم است همین یکذره بهتر و بدتر شدنهات... باید یکی باشد که نسپاردَت به امانِ زمان که بلکه خود به خود خوب شوی خود!... باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که حتی دو دقیقه زودتر خوب شدن حالِ دلت را ببیند... باید یکی باشد که ببینی چقدر برایش فرق میکنی و چقدر بلد است تو را و چقدر حواسش به تو جمع است... باید یکی باشد که به یادت بیاود که برای یکی فرق داری. باید آدم برای یکی فرق داشته باشد، فقط برای یکی؛ و اگرنه دنیا سراسر ترس و وحشت است...! و اگرنه از بالا که به زمین نگاه میکنم همه مان یک مُشت در شلوغی بی پناه و بی اهمیت رهاشدگانیم که به هیچ کجای جهان برنمیخورد هر بلایی هم که سرمان بیاید... باید یکی، فقط یکی، اهمیتِ بود و نبود ما را به یادمان بیاورد هرروز؛ که هنوز برای یکی، فقط برای یکی، چقدر مهم ایم!... مثلا فرض کنید همین الان در یکی از پیاده روهای این کرهی خاکیِ بی صاحب مانده، یکی که ما حتی اسمش را هم نشنیده ایم، بیفتد و بمیرد، باور کنید اگر آن یکی تمام دنیای فقط یک نفر نبوده باشد، بیهوده مرده است؛ بیهوده و محض خندهی دنیا!... باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که به دست آورد دلت را.
#مهدیه_لطیفی
مگر به کجایِ دنیا برخورده؟تعداد صفحات : 0